بعضی وقتا می خوام بد شم..
دلم می خواد اذیت کنم..
می خوام به حرف هیچکس گوش ندم..
هر کار دلم خواست بکنم، با هر کی خواستم بگردم، کارای دیگه بکنم..
بشم یه پسر بد..
…
دلم می خواد ولی..
دلم نمیاد…
بعضی وقتا می خوام بد شم..
دلم می خواد اذیت کنم..
می خوام به حرف هیچکس گوش ندم..
هر کار دلم خواست بکنم، با هر کی خواستم بگردم، کارای دیگه بکنم..
بشم یه پسر بد..
…
دلم می خواد ولی..
دلم نمیاد…
بس که خودمو زدم به خنگی کم کم دارم خنگ می شم..
بالاخره اتفاق افتاد..!
هر چند اون چیزی که همیشه فکر می کردم نبود..
اما اصلا شبیه اون چیزی که همیشه فکر می کردم، نبود!!
…
اما شیرین بود، دوس داشتم!!!
کانکشن و نت و گوگل..
بینگ و ایمیج و کش گوگل..
س**س و تشویش و اضطراب..
اطرافتو بپا!!
این پرتقالو همه می شناسن..
نکنه لو بری!!
دستم روی کیبورد و نگاه سریعو Ctrl+d..
خودمم گم کردم توی هیستوری قسمایی که خوردم، قولایی که شکستم..
و سر آخر خودم هم شکستم…
با سلام
اینم سایت جدیدم !!
البته جدید که چه عرض کنم ،فقط دامنش جدیده !
خوب چه کنم ظاهرشو دوست دارم .
بیچاره شدم تا دیتابیسارو دستی وارد کردم !
امید به خدا
دوستی دارم که در بنیاد شهید استان عهده دار مسئولیتی بود .روزی داستانی رو برام گفت که نه از طرز روایتش (که البته به حق تاثیر گذار هم بود ) که به خاطر حقیقتش اشکو تو چشمام جمع کرد .
می گفت پرونده های پرداختی سالیانه رو ،ریاست برای بازبینی فرستاده بود و با یک گروه از مدیران رده بالا جلسه ای داشتیم تا احتمالا سقف پرداختی رو بالا ببریم و تصمیماتی از این قبیل بگیریم .البته دوستم منشی جلسه بود .
یه چند وقتی بود دلم که هی .. حالم بد جوری گرفته بود ..
نه که الان خوب شده باشم ها ..
نه ..الانم داغونم ..خراب ..
هی می گم دیوونه می نویسی که چی بشه ؟واسه ی کی ؟خودت می نویسی خودت می خونی و کیف می کنی ،همین ؟!
ولی باز می گم آره همین ..
کافیه ،خودت که از نوشتن لذت می بری ،خواننده نداشته باشی چه عیبی داره ؟
خلاصه دستم که نه دلم به نوشتن نمی رفت یه مدتی ..
عزیزم ..
اگه کسی احتمالا داره این مطلبو می خونه جان عزیزش یه نظر بذاره بدونم یکی یه سر زده ..
دمت گرم